من از یک شکست عاشقانه می آیم،بگذار همه برای این اعتراف تلخ سر زنشم کنند.شکست نه برای پنهان کردن است نه بهانه پنهان شدن.می گویند از صبح بنویس،از آفتاب ومن چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت، باران پنجره چشمانم را شسته است.همه دلشان نقش های مثبت می خواهد وآدمهای خوشحال ،اما من گمان می کنم این خیلی خوب است که نمی توانم ادای آدمهای خوشبخت را در بیاورم . بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز،که حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است.
قیمت وفا شاید گران تر از آن بود که بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید.
سقف اعتماد تعمیری ست ،مدام چکه می کند،آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او باید پر باشد خالی ست،نمی توانم باورش کنم نه رفتنش ونه ماندنش را.
مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی که درد رابه درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند .
این دل دیوانه همیشه یک پادشاه مغرور حقیقی داشته است،اگر ترانه ها ثمره تخیل بود به جنون نمی رسید ، اعتراضی نیست کسی که به او نمی رسد به جنون رسیده از او راضی ست. خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخوانستن دلی دعوا باشد.اما همیشه حق با برنده ها نیست،می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه های دنیا گدایی کرد.
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :137
بازدید دیروز :212 مجموع بازدیدها : 262043 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|